و الله بزرگ تر از این حرفاست!
/* /*]]>*/ الان ساعت یازده شبه...یعنی یازده و یک دقیقه دقیقا... فقط می تونم بگم خدایا شکرت... ساعت تقریبا شش بعد از ظهر بود که زدم به یه مرد...بلوار ِجانباز...سرعتم زیاد بود....و من نمی دونم چطوری خدا...
View Articleعطر تن ...
/* /*]]>*/ امروز همه ی خیابونا رو گز کردم...خیلی چیزا بود که باید می خریدم...از طرفی دوستم هم یه عطر مردونه میخواست برای هدیه دادن...این شاید دومین باری بود که داشتم عطرای مردونه رو بو می کردم و چقدر...
View Articleماهی سفید کوچولوی من...
تازگی ها فهمیده ام دلیل تنهاییهایم را: "در من کسی ست که نمی توان به او دل بست."آی همه ی مردم دنیا دیگر از شما دلخور نیستم...می دانم چرا دل نمی بندین...***فکر کن که نیلوفر...
View Articleخوب و بد...
امروز دوباره یک اتفاق بد افتاد...گاهی فکر می کنم این اتفاقات ِ گاه و بی گاه نوعی نشانه است...می خواهند به من چیزی را ثابت کنند...ثابت کنند چقدر خسته ام...چقدر نیاز به یک "مهربانی ِ عمیق" دارم..و همه ی...
View Articleبه همین سادگی...
از صبح دنبال ِ یک شعر بودم...یک داستان...یا حتی یک آهنگ...راستش را بخواهی...فقط امروز نیست...روزهای زیادیست که دنبال چیزی هستم تا به تو بفهمانم:دلم برایت تنگ شده...خیلی تنگ شده...خیلی خیلی...پ.ن:زمانی...
View ArticleArticle 3
این روزها آرامش هایم فرق کرده؛شده بزرگراه...آهنگ های فرزاد فرزین و سرعت....این روزها که می گذرند...حس عجیبی دارم...چیزی شبیه ِ....
View Articleبی چتر می روم!
ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور/ که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند/ با این همه عمری اگر باقی بود/ طوری از کنارِ زندگی میگذرم/ که نه زانوى آهوی بیجفت بلرزد/ و نه این دلِ ناماندگارِ...
View Articleنا نوشته ...
/* /*]]>*/ با من از ناگفته ها گفت / و من / از آن / افسانه ها ساختم...امشب برام خیلی شب مهمیه... دوست دارم هرکدوم از دوستای عزیزم که این نوشته رو می خونه،بدونه برای این کارم دلیل دارم...دوست دارم درکم...
View Articleخانه ی جدید ِ من !
نوشتن تقدیر من است...از این به بعد این جا پیدا می شوم: خاطرات یک پروانه ی مرده !کمی طول می کشه تا قالب و همه چیز ِ خونه ی جدیدم رو حاضر کنم...اما سعی می کنم زود ِ زود همه چیز حاضر بشه...برای اینکه...
View Articleایستگاه آخر !
آخرین باری که نوشتم این جا 28 خرداد 89 بود ..بعد از اون زمان گذشت و گذشت ..مثل یه فیلم بلند ..تیر 89مرداد 89شهریور 89مهر89آبان89آذر89دی89بهمن...
View Articlesleep!
یادمه پارسال که معدلم نزدیک 17 شده بود ، صبح ها قبل امتحان بیدار می شدم درس می خوندم! ولی امسال به زور ساعت 10 از خواب بیدار می شم!!:( نمی دونم چرا این جوری شدم! فردا و پس فردا هم امتحان دارم! یعنی...
View Articleدلیل!
دیروز خیلی شاد بودم ، هرچه فکر می کردم نمی دانستم چرا؟امروز خیلی ناراحت بودم، فکر که می کردم هزار دلیل پیدا می شد .نیلو.
View Articlelost highway!
[ زن چشاشو به آرومی باز میکنه ] - چرا همه جا تاریکه؟ + چون شب شده عزیزم - کی شب شد ، من چقدر خوابیدم؟ + زیاد عزیزم - ما کجاییم؟ + نمیدونم - نمیدونی؟ چور ممکنه ندونی ، ما از کجا میایم؟ + منم مث...
View Articleخواب
گاهی این قدر پر از هیجان و انرژی می شوم ، این قدر توی روحم حرکت و جنب و جوش هست ، که هیچ کاری آرامم نمی کند ، حتی دویدن و ورزش . این قدر ذهنم پر از رویا و خیال هست که خوابم نمی برد ، نگاه می کنم و می...
View Articleیک روزی می رسد
دارم یک کار بزرگ انجام می دهم ...بعد یکهو می بینی روزی رسید که خیلی خوشحال بودم ، راضی و آرام . کسی چه می داند؟ شاید شد!نیلو . دی 90.پ.ن: چقدر زود گذشت سالی که زیر نوشته هایم 88 می گذاشتم
View Articleجنگ!
از جنگیدن خوشم می آید ، از زمین خوردن و هی دوباره امیدوار شدن.تازه همین چند لحظه پیش فهمیدم که بیماری روانی که سالها به آن مبتلا هستم همین است. از این خوشم می آید که دنبال امید بگردم. الکی خودم را به...
View Articleروزهای تازه ...
چند وقتی هست که یک چیز درست حسابی ننوشته ام ...کلی همه چیز توی این یک ماه عوض شده .. هم خبرهای خوب و کارهای خوب بود ... و هم خبرهای بد .فیس بوک را بستم ، فعلا دی اکتیو شدم . دکور اتاقم از این رو به آن...
View Articleمهر
امروز اول مهره. من دارم فکر می کنم به داشته ها و نداشته هام. به چیزایی که می خام و چیزایی که باید براشون تلاش کنم. باز هم صبر می کنم. باز هم.
View Article
More Pages to Explore .....